پیرمرد است و زمینخوردن او سختتر است
پابرهنه به لگد بردن او سختتر است
پشت پیراهن او وای چرا پاره شده
وسط سجده ز جا کندن او سختتر است
خواست آرام کند دخترکان نگران
شعله افتاد چو بر گلشن او سختتر است
میخ در داغ شود زخم عمیقی بزند
پیرهن نیز که چسبیدن او سختتر است
پیرمرد است چرا در پی مرکب بدود
اینچنین با عجله رفتن او سختتر است
دست او زخم شده بس که گره کور شده
بند اگر زبر شود بستن او سختتر است
نه عبایی به تنش مانده نه عمامه چرا
وسط کوچه دعا کردن او سختتر است
نانجیبانه چرا حرمت او بشکستند
از حجر نیز دل دشمن او سختتر است
به علیاکبر خود با سر زانو برسید
پیرمرد است و زمینخوردن او سختتر است
چقدَر نیزه به لبهای کویرش زدهاند
با چنین وضع که بوسیدن او سختتر است
شاعر : حسین کریمی
- پنج شنبه
- 29
- تیر
- 1396
- ساعت
- 9:0
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسین کریمی
ارسال دیدگاه