روزهای آخر شوال بود
حضرت صادق(ع) بسی بدحال بود
بردلش زهری شرر انداخته
قلب مولا این شرر بگداخته
محتضرباشد میان بسترش
درد بگرفته تمام پیکرش
درد دل از درد پیکر بیشتر
زهر کین برقلب او چون نیشتر
خون دلهایی که خورده ازعدو
آید اینک از دهان واز گلو
یادش آید كآتشی افروختند
همچو زهرا خانه اش را سوختند
شعله ها را بر در بیتش بدید
مرغ خاطر سوی مادر پر کشید
یادش آید مجلس منصور را
ظلمهای حاکمی مغرور را
ظلمهایی که توانش را برید
آنچنان که پشت مولا راخمید
اهل بیتش در کنار بسترند
یاد شام آخرین حیدرند
فزت ورب گوید چو جد اطهرش
باشد او در لحظه های آخرش
مرگ را هرلحظه نیت می کند
اهل بیتش را وصیت می کند
آخرین توصیه اکرام نماز
از سبک بشمردن آن احتراز
چون وصیتهای خود ابراز کرد
مرغ روح از پیکرش پرواز کرد
این ندا پیچید در عرش خدا
قد قتل صادق زنسل مرتضا
خانه ی مولا سرای غم شده
شهر پیغمبر پر از ماتم شده
دفن شد نزد سه تن از اولیا
باقر(ع) وسجاد(ع) ومولا مجتبی(ع)
آنکه باشد شیعیانش را شفیع
هست مظلومانه در خاک بقیع
مضجع جدش همیشه غرق نور
در کنارش قبر صادق(ع) سوت وکور
ای خوشا روز ی که ما غوغا کنیم
بارگاهی بهر او بر پا کنیم
شاعر : اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 29
- تیر
- 1396
- ساعت
- 9:3
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه