آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند
پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند
اینجا به هر روش که شده میزنند خلق
ضربه جدا و طعنه جداگانه می زنند
آتش نکرد افاقه و شمع غریب را
در پیش چشم مضطر پروانه می زنند
باشد بزن ولی نه سر کوچه بین خلق
یک سرشناس را که به هرجا نمی زنند
اینجا مدینه است طبیعی است هر کسی
تا زد برای حق علی چانه می زنند
افتاد یاد داغ عمویش که عده ای
دارند غنچه را دم گلخانه می زنند
جایی که بار شیشه پناهنده شد به سنگ
از دست مردمی که وقیحانه می زنند
مسمار هم حساب علی را نکرد پاک
اینجا فقط به نیت بیعانه می زنند....
شاعر : علی اکبر نازک کار
- شنبه
- 7
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 13:20
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
علی اکبر نازک کار
ارسال دیدگاه