وقتی کسی در معرکه یار پیمبر شد
خویشِ پیمبر ، بینِ اغیارِ پیمبر شد
وقتی کسی در قعرِ چاهِ جهلِ یک امّت
برخاست و چشمانِ بیدارِ پیمبر شد
وقتی کسی دورِ بلا چرخید و بعد از آن
حلقه به گوشِ حلقه ی دارِ پیمبر شد
باید که جبرائیل در مدحش سخن گوید
باید چنین محبوب و دلدار پیمبر شد
حیدر نبود امّا به دستش ذوالفقار آورد
شمشیر برّان ، وقت پیکار پیمبر شد
تکبیرگویان ، ناگهان بدر و اُحد دیدند
با حیدر کرّار ، کرّار پیمبر شد
اصلاً نمی چسبد که شعری بی علی باشد
مردی که تا محشر، علمدار پیمبر شد
عمار، راه حمزه را پیمود... این یعنی
حمزه، جوابِ أینَ عمّارِ پیمبر شد
شاعر : حمید رمی
- سه شنبه
- 10
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 19:19
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه