گل نترسیده اگر باد خزان هست هنوز
در سر داس و تبر ها هیجان هست هنوز
گل نمی ترسد و می خندد و می داند عشق
بر تن زخمی هر سرو جوان هست هنوز
غزه ! هر چند مهمات فراوان دارند
غم نخور ، در کف تو تیر و کمان هست هنوز
غم نخور ، تیر و کمان هم برود از دستت
سنگ ، سرمایه رزم پدران هست هنوز
می رسد دوره ی پیروزی خون بر شمشیر
می رسد باز ، بپاخیز ، زمان هست هنوز
خانه ها گرچه به ویرانه بدل گشت ولی
قدس ، آن خانه ی خورشید نشان هست هنوز
ماهیان را اگر از رود به تنگ آوردند
در دل زخمی دریا جریان هست هنوز
اعتنایی نکند هیچ کسی ، در عجبم
ذره ای عاطفه در قلب جهان هست هنوز ؟
شب به شب کوچه ای از داغ به خود می پیچد
مانده ام اینکه نگاهی نگران هست هنوز !
با لب روزه اگر سخت شده جنگ چه باک
جمعه ی آخر ماه رمضان هست هنوز
شاعر : علی سلیمانی
- چهارشنبه
- 11
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 10:16
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی سلیمانی
ارسال دیدگاه