ای غزه! با هجوم ستم ها چه می کنی؟
ای زخمی از خیانت دنیا چه می کنی؟
ای غزه! پاره ی تن اسلام و مسلمین!
در روزگار جهل عرب ها چه می کنی؟
وقتی به رسم جاهلیت، باز کودکی
زنده به گور می شود اینجا چه می کنی؟
دیدم میان آتش و خون شعله می کشی
در تندباد حادثه اما چه می کنی؟
آه ای عقاب زخمی بین قفس اسیر
ای غزه! ای حقیقت تنها چه می کنی؟
ای سرزمین عشق و جهاد و مقاومت
در پاسخ سکوت و تماشا چه می کنی؟
***
همراه طفل و پیر و جوان ایستاده ام
چون کوه با تمام توان ایستاده ام
بر غربت من و همه ی کودکان من
هرچند چشم بسته جهان، ایستاده ام
از خون لاله های وطن زنده ام هنوز
سروم که در هجوم خزان ایستاده ام
آتشفشان خشم و خروش و حماسه ام
توفنده، زنده، در فوران، ایستاده ام
تا روز محو لکه ی ننگ از دیار خود
تا روز مرگ دشمنمان ایستاده ام
تا صبح برقراری عدل و ظهور حق
پاینده تا سپیده دمان ایستاده ام
شاعر : یوسف رحیمی
- چهارشنبه
- 11
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 10:21
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه