كوفه پس از حيدر فضاي مبهمي داشت
آن شهر غم هر گوشه آثار غمي داشت
در كوچه هاي شهر غم آلود كوفه
هرجا يتيمي بود حال درهمي داشت
آنشب فقيري از خداي خويش پرسيد
كوآنكه هر شب با فقيران عالمي داشت
مرهم براي زخم او پيدا نمي شد
امّا براي زخم عالم مرهمي داشت
بردند او را نيمه شب پنهان ز مردم
رفت آنكه بهر خويش چاه محرمي داشت
بيت ولايت بعد از او بيت الحزن شد
بر روي ديوار و درش گرد غمي داشت
هر غنچه و هر گل به گلزار ولايت
بر روي گلبرگ رخ خود شبنمي داشت
از گريۀ زينب تمام عرش لرزيد
وقتي ميان زمزمه ها زمزمي داشت
يك سو حسين و سوي ديگر مجتبايش
گريان ز هجر روي بابا ماتمي داشت
عباس او با ياد درد غُربت او
در گوشۀ تنهائي خود عالمي داشت
هرگاه مي خواهم كه از دردش بگويم
گويم«وفائي» او مگر درد كمي داشت
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- چهارشنبه
- 11
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 15:0
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه