خواستیم از تو بگوییم...کمی هم گفتیم
از غم و غصه ی در هاله و مبهم گفتیم
فقط از رزم تو در جنگ دمادم گفتیم
گاه از تیغ دو دم موی پر از خم گفتیم
پرده از عشق گشودیم ولی کم گفتیم
فکر کردیم که مدح علوی آسان است
باید از اول او گفت...از اول تنهاست
باید از آخر او گفت که ختمش والاست
از ازل تا به ابد شوکت او پا برجاست
با علی عشق کنار آمده در دل غوغاست
یا علی گفتم و از عقل صدایی برخواست
این علی کیست خدایا قلمم حیران است
هست در هر طرف عالم امکان بویش
تا نسیمی بوزد نافه گشا از کویش
عالمی مست ازآن زمزمه هوهویش
دستمان بازهم افتاد به بند مویش
دست نه اینهمه کشکول گدایی سویش...
آسمان جزو گدایان صف باران است
علم او عین عمل در طبق اخلاص و...
در شجاعت عددی شخص که بی مقیاس و...
در عطوفت همه دیدند که خیرالناس و...
ادبش وصف ندارد ، پسرش عباس و...
پیش هر سنگ جواهر در او الماس و...
هرچه خوبیست درون صدفش پنهان است
شب گذشته است تمام شرر جان خفته
شمع ها غرق درآن شعله سوزان خفته
یک نفر رفت از آن کوچه دوران خفته
شهر بی درد پر از مردم وجدان خفته
آن زمانی ست که تا حضرت سلمان خفته
کیسه بر دوش علی در صدد درمان است
سید مصطفی هاشمی
- پنج شنبه
- 12
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 17:7
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه