سائل بی دست و پایم حال زارم را ببین
باز هم کردم ضرر، دار و ندارم را ببین
درب بیچاره سرا شد باز،من هم آمدم
خویش را بیچاره کردم روزگارم را ببین
یاد آن دوران که آه و سوز و اشکی داشتم
سرد و خشک افتاده ام حال خمارم را ببین
پیش مردم رو سفیدم پیش تو رسوا ترین
اعتبار باطن بی اعتبارم را ببین
ای پناه امن عبد پر گناه بی پناه
حاصلم بی حاصلی شد کوله بارم را ببین
تا دلم شد خانه شیطان شدم خانه خراب
خانه ی سرد دل بی بند و بارم را ببین
بی تو کم آورده ام بدجور خوردم بر زمین
حاصل رحمان گریزی و فرارم را ببین
من به خود بد کرده ام، خود کرده را تدبیر نیست
حد بزن اما دل امیدوارم را ببین
با حسینت آمدم ردم نکن جان حسین
بار من را نه شکوه دادیارم را ببین
وای از آن دم که هلال آمد و صیادی خبیث
داد زد دیر آمدی اما شکارم را ببین
شاعر : علی اکبر نازک کار
- پنج شنبه
- 12
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 17:9
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی اکبر نازک کار
ارسال دیدگاه