• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شب قدر -( همگی غرق زندگی و چه زود )

901

همگی غرق زندگی و چه زود
میشود با طعمه ی طوفان
نصب العین امور خویش کنیم
آیه ی كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَان

میفروشیم آخرت جایش
آبرو میخریم از مردم
مثل یک ظرف آب روی زمین
آبرو میبریم از مردم

چند نوبت نماز آخر وقت
همه ی بندگی ما شده است
مد، تجمل ،مال شبه ناک 
آفت زندگی ما شده است

سفره ی هفت رنگمان پهن و
غافل از امور همسایه
راهمان را عوض کنیم اغلب
از مسیر عبور همسایه

خمس و حق امام که تعطیل
خودمان گشته ایم مرجع خویش
غافل از اینکه ما همه داریم
روز سخت حساب را در پیش

چه بلایی سر خود آوردیم
ما به هر قیمتی که میخندیم
چه لقبهای زشت و بی جایی
به رفیقان خویش میبندیم

سر درون موبایل ها هرشب
غافلیم از دعا و فیض سحر
کوله باری نماز صبح قضا
مانده برشانه هایمان دیگر

غرق در شهوت و گناه هستیم
ذکر یابن الحسن به لب داریم
غیر جمعی ز اولیاء خدا
اغلب ما وَبالِ دلداریم

با همه روسیاهی و غفلت
دلمان گرم بر عطای خداست
لحظه ای گریه بر امام حسین
اشک ما یار حضرت زهراست

دست خود را به آسمان گیریم
که ای خدا این گدا گدای من است
هرکجا یا حسین میگوییم
دیده گریان جسم بی کفن است

بارها با دعای این مادر
ما زمین خورده و بلند شدیم
و هر زمانی که پایمان لرزید
نام او برده و بلند شدیم

راستی گفتم از زمین خوردن
او خودش بی هوا زمین خورده
بین دیوار و در که جای خودش
وسط کوچه ها زمین خورده

بانویی که نور عصمت بود
چادرش زیر دست و پا افتاد
دست بسته کِشان کِشان بردند
رهبرش را به کوچه تا افتاد

دست کم آن سه تا قلاف به دست
یک نفس میزدن مادر را
عاقبت هم چه بد جدا کردن
دست زهرا و شال حیدر را

کربلا هم مدینه شد تکرار
دوره کردن عمه ی سادات 
دختری داد میزد ای بابا
عمه ام را زدن این الوات

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران