• پنج شنبه 6 اردیبهشت 03

 حسن لطفی

اشعار ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین(ع) -( بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است )

1138

ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن 

ای تیغ زمان زمانه‌ی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینه‌ام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است

ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند
آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد
مردی که به پیشِ او زنش را بزنند

امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد
تا خانمِ من زیرِ قدم‌ها اُفتاد 
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد 

ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز

شاعر : حسن لطفی

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران