• دوشنبه 3 دی 03

 رضا قاسمی

اشعار مدح امیرالمومنین(ع) -( کل دارایی خود را سحری سنجیدم )

1571
-1

دوره افتادم و این را همه جا جار زدم
خوش بحالم که دَم از حیدر کرار زدم

کل دارایی خود را سحری سنجیدم
و به هر چیز ، نبودی تو ، به دیوار زدم

هر کجا مجلسی از عشق شما برپا شد
دل به دریای دلِ تک تک حُضّار زدم

شاعرت هستم و بعد از همه ی ابیاتم 
بوسه ها بر ورقِ دفتر و خودکار زدم

تا که بوی حرمت حس بشود از کاغذ ...
حرف ، از صحنِ نجف در دلِ اشعار زدم

ذره ای خاکِ درِ صحن تو را تا دیدم ...
بر سر ارزش صد دِرهم و دینار زدم

کیمیایی ست همین تربت اعلای نجف 
من به امید شفا بر تن بیمار زدم 

بوی صحن نجفت آمد و سرمست شدم
آنقدر مست که هی طعنه به هُشیار زدم

سائلت آمده ... در باز کن ای آقا جان 
دستِ من زخم شد از بسکه به تکرار زدم

مال دنیا به کناری ... نجفت را تو بده
حرمی که به هوایش همه شب زار زدم

شاعر : رضا قاسمی

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران