• جمعه 2 آذر 03

 حسن لطفی

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) -( ما شيشه‌ى اشكيم شكستيم على جان )

1037

از عربده‌ام ُپر شده میخانه‌ام امشب
بد مستم و بر گردنِ پیمانه‌ام امشب
سودا زده‌ی طُره‌یِ جانانه‌ام امشب
زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب

امشب همه دیوانه‌ی دیدار حسینیم
همسایه‌ی دیوار به دیوارِ حسینیم

از بس که گدا آمده جا قیمت زر شد
آئینه گذارید که هنگامِ نظر شد
حق داشته جبریل که پروانه اگر شد
فطرس خبر آورده که ارباب پدر شد

رو کرده علی جلوه‌ی آئینه‌ی خود را
جا دارد اگر کعبه دَرَد سینه‌ی خود را

ای عشق طپش‌هایِ دلِ شعله‌ور از تو
ای شوق به آتش زدنِ این جگر از تو
ای اوجِ پریدن زِ تو و بال و پَر از تو
سر پایِ تو انداختن از من ، خبر از تو

در خانه‌ی عشقیم توکلت علی الله
دیوانه‌ی عشقیم توکلت علی الله

ای نورِ ازل خَلقاً و خُلقاً به که رفتی؟
ای قبله‌ی هر کوچه و برزن به که رفتی؟
ای سبزترین وقتِ شکفتن به که رفتی؟
ای مدح تو با دوست و دشمن به که رفتی؟

تا دید تو را گفت علی سر تر از این نیست
آنوقت نوشتند پیمبرتر از این نیست

لیلا شده مجنون شده این نام و نشانش
لیلا شدی و خواند تو را با دل و جانش
خون می‌دود امشب به تمامِ شریانش
بند آمده هر‌کس که تو را دید زبانش

خورشید هم این جذبه‌ی مهتاب ندارد
مانند تو در خانه‌اش ارباب ندارد

تا باز كُنى بر سرِ اين دشت پَرَت را
فرياد كند لشگر دشمن ظَفَرَت را
لبريزِ سر و دست كُنى دور و برت را
ديدند همه ضربه‌ى تيغِ دو سَرت را

از ميمنه سر تا كه زدى ميسره پاشيد 
شش گوشه‌ى ميدان همگى يكسره پاشيد

گيرم كه طبيبى سرِ بيمار نيايد
گيرم كه به جز آه زِ من كار نيايد
در خانه‌ى تو غير كَرَم بار نيايد
جايى ننوشته ست گرفتار نيايد

تا خانه‌ى تو هست گرفتار نباشد
در شهر به جز جمع بدهكار نباشد

هنگام اذانت شده وا كُن گره‌ها را
بگشاى به محرابِ خدا پنجره‌ها را
بر باد بده با گذرت خاطره‌ها را
ما حلقه بگوشيم ببين دايره‌ها را

ما شيشه‌ى اشكيم شكستيم على جان
پايين‌ترِ شش گوشه نشستيم على جان

شاعر : حسن لطفی

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران