صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است
غم جگر دارد بیاید گفتهام در هر غمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد میکند
کربلا را قسمت ما راهِ مشهد میکند
یک دوراهی هست ما را هِی مُردد میکند
در میانِ دو حرم دل رفت آمد میکند
مثل اینکه شهریار آنجاست میخواند : هَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟
حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست
تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست
جان عزائیل در دست علمدار علیست
بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی
یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تا زره را میکشد بر شانه مُحکم میکند
تا که اَبرو را زمان رزم در هم میکند
چیست لشکر کوه از هولش کمر خم میکند
یا که عزرائیل را پیشش مجسم میکند
آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
یک قدم کوبیدی و هفت آسمانها ریختند
یک علم کوبیدی و هِی کهکشانها ریختند
ضرب شصت توست یا آتشفشانها ریختند
مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنانها ریختند
این به مولارفته دارد ضربه های محکمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
جذب تو جبرئیل تا شد شهپرش بر باد رفت
خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت
هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...
یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت
شاهباز کربلایی شهریار القمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی
شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی
بِرکهای رفتی و عکست را به آب انداختی
یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی
ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
شانهات نازم که جایِ دستهای زینب است
تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است
روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است
هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است
کور میسازد نگاهت چشم هر نامحرمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد
کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد
بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد
فاطمه هست حسن شد فاطمه هست تو شد
از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود
قبلهی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود
گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود
قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود
تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
ناز مجنون را اگر در کوی لیلا میکِشند
ناز دستان تو را دستان زهرا میکِشند
آش نذری تو را هم ارمنیها میکِشند
در جوارت منتِ بیچارهها را میکِشند
دل ، ابالفضلی نمیماند برایش ماتمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
مَشک وقتی میچکد تقدیر میریزد بِهم
دست وقتی نیست در تَن شیر میریزد بِهم
حق بده این چشها را تیر میریزد بِهَم
دختران را بعدِ تو زنجیر میریزد بِهَم
بر زمین اُفتادهای بد جور آقا درهَمی...
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
شاعر : حسن لطفی
- دوشنبه
- 16
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 11:8
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه