• دوشنبه 3 دی 03

 محمد حسین رحیمیان

اشعار ولادت حضرت اباالفضل العباس(ع) -( حرمله با لشکرش آمد به سوی خیمه ها )

1187
0

حیدری در خانه ی حیدر به دنیا آمده
یا که امشب حمزه ای دیگر به دنیا آمده

لرزه افتاده به جان دشمنان اهل بیت 
حامی اولاد پیغمبر به دنیا آمده

ای فدائیان دربار حسین و مجتبی
چشمتان روشن که سر لشکر به دنیا آمده 

رفت دوران سراب و عالمی سیراب شد
تشنگان سقای آب آور به دنیا آمده

درد بی درمان ندارد جا به عالم بعد ازین
سر پناه سائل این در به دنیا آمده

ای پریشان ، ای گرسنه ، ای گرفتار ، ای فقیر
آمده باب الحوائج ، هر چه می خواهی بگیر

السلام ای زاده ی آزاده ام البنین 
ای مسیح سفره های ساده ی ام البنین

چشم وا کردی به دنیا عاقبت شد مستجاب 
آن دعاهای سر سجاده های ام البنین 

روز میلادت علی آن قدر از تو گفت که 
شد زمین و آسمان دلداه ام البنین

عالمی را مست کردی ساقی مشکل گشا
بس که گشتی مست مست از باده ام البنین

مستجاب الدعوه بودن روزی ما نیز شد
تا به تو گفتیم ، آقازاده ام البنین

دشمنت هم دست خالی برنگشته از درت
هر چه خوبی می رسد لطف تو هست و مادرت

تو که هستی ؟ که علی زد بوسه بر دستان تو
تا ابد هم اولیا هم انبیا حیران تو

ما چه باید وقت ابراز ارادت رو کنیم
گفته وقتی که امامت ، 《جان من قربان تو》

تو چه کردی مرزها را عالم عشقت شکست
تو چه کردی ارمنی شد بی سر و سامان تو

می زند تا روز محشر هر فرشته بوسه بر
دست هر کس که گره خورده است بر دامان تو

بین عالم هر کسی را بهر کاری ساختند
تو بلاگردان زینب من بلا گردان تو

ای ابالغوث ، ای ابالقربه ، امیر علقمه
من تو را دارم فقط ، پس بی نیازم از همه

ای ستون کربلا ، ای قرص مهتاب حسین
حضرت صاحب علم ، ای یار نایاب حسین

آن قدَر نزد امامت تو ادب کردی شدی
از همه محبوب تر در بین اصحاب حسین

ای کسی که کاشف الکرب امامت می شوی
نام زیبای تو گشته نقش محراب حسین

با نگاهی هر که را خواهی حسینی می کنی
بعد زینب نیست کس مثل تو بی تاب حسین

ای خداوند کرم با تو رفاقت کرده است 
هر که نوشیده در عالم از می ناب حسین

اعتقادم این بُوَد فردا که روز محشر است
غم ندارد در دلش هر کس ابالفضلی تر است

ای که لب تشنه ترین سقای این دنیا شدی
با همه نیروت حامی بنی الزهرا شدی

تا قیامت داده ای درس ادب بر شیعیان
تو سپهسالار لشکر بودی و سقا شدی 

ای حلالت شیر مادر ! پهلوان با وفا
آخرین ساعات هم گریه کن آقا شدی

بشکند دستی که پاره پاره کرده مشک را
از همه شرمنده تر در روز عاشورا شدی

فکر فرداهای زینب عاقبت جانت گرفت
تو همانی که کفیل زینب کبری شدی 

تا خبر پیچید افتاده عموی خیمه ها
حرمله با لشکرش آمد به سوی خیمه ها

شاعر : محمد حسین رحیمیان

  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران