• شنبه 15 اردیبهشت 03

 حسن لطفی

اشعار ولادت حضرت سیدالشهدا(ع) -( بی تو ای وای من و طفلان حسین )

762

هرچه بادا باد اما عشق باد

عشق بادا عشق بادا عشق باد

جوهر این عاشقی‌ها عشق باد

کارِ دنیا کارِ فردا عشق باد

عقل رفت و گفت تنها عشق باد

عین و شین و قاف یعنی جان حسین

عشق یعنی جان سَنَ قربان حسین

عشق حِسی زیرِ باران خداست

"عشق اسطرلاب مردان خداست"۱

اولین ابیاتِ دیوانِ خداست

عشق آری شورِ طوفانِ خداست

حا و سین و یا و نونِ جان خداست

ای ظهورِ ذاتِ بی پایان حسین

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

"عشق یعنی جلوه‌ای در آبگین"۲

عشق یعنی دستِ حق در آستین

عشق یعنی عقل اما با یقین

عشق یعنی نیست غیر از او همین

عشق یعنی یا امیرالمومنین

یا علی گفتیم و بعداز آن حسین

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

اینهمه غارتگری‌ها را ببین

از دلِ ما دلبری‌ها را ببین

زیر پایَت پادری‌ها را ببین

شور و شوقِ نوکری‌ها را ببین

یا حسینِ آذری‌ها را ببین

سالدی قَلبیم دَ عجب طوفان حسین

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

ما خرابیم و شراب آلوده‌ایم

تربتت خورده تُراب آلوده‌ایم

خوابِ تو دیدیم و خواب آلوده‌ایم

ما به این احساسِ ناب آلوده‌ایم

ما به نورِ آفتاب آلوده‌ایم

دست ما بادا بر آن دامان حسین

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

روزِ اول که دلم را ساختند

با همین دلها حرم را ساختند

بعدِ آن شادی و غم را ساختند

از نوکِ مژگان قلم را ساختند

نقش شد نامت عَلَم را ساختند

نعره زد میرِ علمداران حسین

جان ما ای جان سَنَ قربان حسین

تو حسینی و سلامت شد حسن

خوش بحالت که امامت شد حسن

آمدی و هم‌کلامت شد حسن

آفتابِ رویِ بامت شد حسن

استلامت احترامت شد حسن

"شد حسن با هیبتت حیران حسین"۳

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

نامِ آقازاده هایت تا علی است

با همین سه کارهامان با علی است

یادمان دادی فقط آقا علی است

با شما شیرینی دنیا علی است

یاعلی و یاعلی و یاعلی است

گفت ایوان نجف : سلطان حسین 

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

مادرم من را به دستش تا گرفت

ماجرایِ ما همانجا پا گرفت

کربلایت در دلِ ما جا گرفت

کارِ عشق و عاشقی بالا گرفت

دستِ ما را حضرت زهرا گرفت

درحرم گفتیم آقا جان حسین

جانِ ما ای جان سَنَ قربان حسین

ای دل از این زخم پنهانی بخوان 

چند بیت عمان سامانی بخوان

یاد زینب از پریشانی بخوان

از وداعی سخت بارانی بخوان

رفت پیراهن ، زِ عریانی بخوان

من کی‌اَم عمان بی سامان حسین

جانِ من ای جان سَنَ قربان حسین

"خواهرش بر سینه و بر سر زنان

رفت تا گیرد برادر را عنان

در قفای شاه رفتی هر زمان

بانگِ مَهلاً مَهلَنَش بر آسمان

اهل دل را آتش اندر جان زنان"۴

بی تو ای وایِ من و طفلان حسین

صبر کن ای جان سَنَ قربان حسین


۱.تضمینی از مولوی

۲.اشاره ای به آیه مبارکه نور

۳.حدیثی از امام مجتبی علیه السلام

۴.ابیاتی از گنجینه ی اسرار عمان سامانی


  • دوشنبه
  • 16
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 11:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران