بوی تو آمد توانم داده اند
مرده ای بودم که جانم داده اند
سر به قربان همان ها که مرا
هدیه بر این خاندانم داده اند
روز میلادم برای نوکری
بر حسین مهربانم داده اند
قول دادم روز و شب گویم حسین
روز اول که زبانم داده اند
فطرس و حر و رسول ترک ها
شیوه توبه نشانم داده اند
بهترین راه سلوکم با حسین
پاک گشتم تا که گفتم یا حسین
می رسد نان و نوایم از حسین
این همه آوازه هایم از حسین
هر سحر دست دعای مادرم
خیر می خواهد برایم از حسین
بندگی با من، دعا با حضرتش
التماس از من، عطایم از حسین
آن قدر در می زنم این خانه را
تا بگیرم کربلایم از حسین
ای خدا جان ابوفاضل نکن
تا خود محشر جدایم از حسین
نام او آمد عوض شد حال من
گریه ها و خنده هایم از حسین
هر چه از او می رسد بر ما نکوست
عشق یعنی هر چه خاطر خواه اوست
هر که نامش عبد این دربار نیست
تا ابد با او زمانه یار نیست
برده دل از آدم و جن و ملک
روی دستش تا ابد دلدار نیست
هر که در عالم حسینی می شود
بی کس و تنها و بی غمخوار نیست
ما فقط از او تقاضا می کنیم
با کس دیگر که ما را کار نیست
بر می آید از محبش معجزه
هیچ کاری با حسین دشوار نیست
او شده شمع و جهان پروانه اش
کافران و مومنان دیوانه اش
هر که شد خانه خرابش بیشتر
شد دعای مستجابش بیشتر
هر که زیر پرچم آقا نرفت
روز محشر اضطرابش بیشتر
هر کسی شد ثروتش خرج حسین
رزق بی حد و حسابش بیشتر
هر که می گوید الهی بالحسین
می دهد زهرا جوابش بیشتر
عالِمی می گفت گریه بر حسین
از نماز شب ثوابش بیشتر
اولیاء الله گریان حسین
سائل لطف فراوان حسین
ای که در تاریخ همتای تو نیست
نیست دل آن دل که شیدای تو نیست
تا ابد روشن چراغ روضه ات
در جهان مانند غم های تو نیست
گریه بر تو عادت پیغمبران
چشم هر بنده، که دریای تو نیست
آه آه ای زینت دوش نبی
خار و خاشاک زمین جای تو نیست
وای از آن دم، که زینب ناله زد:
جای سالم بین اعضای تو نیست
بگذریم از آن چه آمد بر سرت
ناگهان در پیش چشم مادرت ...
شاعر : محمد حسین رحیمیان
- دوشنبه
- 16
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 11:20
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه