شوری میان این دل دیوانه پا گرفت
بیچاره ای به لطف تو نان و نوا گرفت
من عاقبت بخیر شدم ، عاقبت بخیر
در گاهواره بودم و چشمت مرا گرفت
شکر خدا بزرگ شدم زیر پرچمت
هر آن چه خواست مادر من از خدا گرفت
هر کس شنید نام مرا بی اراده گفت
او در کنار منبر روضه بها گرفت
آقا کمک ! دوباره دل بی قرار من
حرف تو شد بهانه کرببلا گرفت
یا ایهاالعزیز بهم ریخت نوکرت
آقا بده بدات حرم جان مادرت
شکر خدا که دار و ندارم فقط تویی
لیلا و دلربا و نگارم فقط تویی
تنها دلم خوش است که هستم غلام تو
کی گفته بی کسم کس و کارم فقط تویی
من با کمک ز نام تو آرام می شوم
ممنونم از خدا که قرارم فقط تویی
یا منتهی الرجا ، و یا دافع البلا
مهتاب روشن شب تارم فقط تویی
خلوت شده است دور من از دست روزگار
آقا چه قدر خوب کنارم فقط تویی
این اوج عزت است که دیوانه توام
یک عمر می شود که در خانه تو ام
هر کس که خورد نان تو را رو به راه شد
عشقت دلیل توبه اهل گناه شد
از معجزات خانه ات این است نوکری
دیروز نوکر تو و امروز شاه شد
یک شب رسول ترک خودش را به تو سپرد
شد عاقبت بخیر و سگ خیمه گاه شد
دیدم به چشم خود که بزرگ محل ما
کوچکترین غلام غلام سیاه شد
قبله نما همیشه به دنبال نام توست
هر جا که ذکر خیر تو شد قبله گاه شد
بی معرفت منم که تو را خوانده ام مسیح
آقا مرا ببخش ، ببخش اشتباه شد
کوری چشم آل امیه تو محشری
الحق که ماه فاطمه ، فرزند حیدری
شاعر : محمد حسین رحیمیان
- دوشنبه
- 16
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه