جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در حُــــــرم نـگاه تــو فـسـردیـم و نمـــردیـم
نقش است به پیشانی چین خورده ز غیرت
مـا جـان بـه در از داغ تـو بــردیــم و نمـردیم
ابــرو گـره در هـم زده چشـمــان شب قـدر
دنـدان به لـب خـویـش فشـردیـم و نمـردیم
اقبــال نگــون بخــت نگــر کایـن همه سر را
تــا مـرز قــدم هـای تــو بــردیــم و نمــردیـم
ظـرف دل بی حوصله جوش آمد و سر رفت
خــون دل جـاری شـده خــوردیـم و نمـردیم
یک عمـر نفس آمـد و برگشت و به تسبیح
سـن دل بــی عــار شمــردیـم و نمــردیــم
مــا زنـده به عشقیــم که بـا عشق بمیریم
صـد مــرتبــه از داغ تــو مـردیـم و نمـــردیـم
منبع.حاج محمود کریمی
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1391
- ساعت
- 13:12
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه