• جمعه 7 اردیبهشت 03

 امیر عظیمی

اشعار ولادت حضرت امام محمد باقر(ع) -( تو رفتی و چه کشیدند، عمه هام، حسین! )

928


شب است و باز، مبارک شبی است؛ ای ساقی
کلید میکده در دست کیست، ای ساقی
فرشته عشق نداند که چیست، ای ساقی

بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
به کام شیعه ی زین العباد، زمزم ریز

خدا به شهر مدینه، دوباره عزت داد
به سفره ی دل شیعه، عجیب برکت داد
و نور فاطمه را پنج دفعه، حرکت داد

تمام شوکت و عزت، نزول فرموده
امام باقر امت، نزول فرموده

شکست پوزه ی شیطان، فرشته غالب شد
گدای نان شب، اینبار؛ گنج صاحب شد
به خاک خانه سجاد، سجده واجب شد

ملائکه، همه از عرش؛ سوی سجادند
پیمبران، همه تبریک گوی سجادند

ز شاهراه نبوت، مسیر و جاده ی وحی
رسیده کودک قرآن، امام زاده ی وحی
محمد بن علی، پنجمین نواده ی وحی

نبود روی زمین، بی امام ها؛ دینی
بدون باقر و صادق، چه دین و آیینی؟!

خبر دهید که آمد تجسّمِ کوثر
بگو به شیعه: «فصلّ لِرَبِّکَ وَ أنحَر»
به خصم حضرت حیدر، بگو:« هُوَالاَبتَر»

کلام آل پیمبر، کلام اسلام است
و «قال باقر» شیعه تمام اسلام است

حدیث از لب لعلش، شنیدنی است فقط
روایت از پسر وحی گفتنی است، فقط
درون مدرسه اش، درس خواندنی است؛ فقط

از این ذوات مقدس، حصول علم نکوست
درون مکتب باقر، "کلیم" دانشجوست

به لطف حضرت باقر، علوم؛ احیا شد
معارف از کرم او به قدر دریا شد
تشیع از کمک و دستگیری اش، پا شد

چقدر مزرعه ی حوزه هاش، پر بارند
هزار قاضی و بهجت به او بدهکارند

خدا کند که من امسال، زائرش باشم
به کوری سلفی ها، مسافرش باشم
به اعتکاف حریمش، مجاورش باشم

بقیع؛ تربت باقر، دل پری دارد
نه شمعی و نه چراغی، نه زائری دارد

 به یاد کودکی او، بگو: سلام حسین!
«سلام جدّ غریبم، سلام، امام حسین!
تو رفتی و چه کشیدند، عمه هام، حسین!

سلام زینب و نجمه، سکینه و کلثوم
سلام عمه، سه ساله؛ رقیه ی معصوم 

شاعر : امیر عظیمی

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 5:21
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران