• دوشنبه 3 دی 03

 سید حمید رضا برقعی

اشعار مدایح حضرت زهرا(س) -( بدا به حال من و خوش به حال آن که شده‌ست )

1657
1



زبان چگونه گشایم به مدح تو مادر

که بی وضو نتوان خواند سورۀ کوثر



زبان وحی، تو را پارۀ تن خود خواند

زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟



چه شاعرانه خداوند آفریده تو را

تو را به کوری چشمان آن «هو الأبتر»



خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش

هزار مرتبه دختر اگر تویی دختر



چه عاشقانه، چه زیبا، چه دلنشین وقتی

تو را به دست خدا می‌سپرد پیغمبر



علی‌ست دست خدا و علی‌ست نفس نبی

علی قیام و قیامت، علی علی حیدر



عروسی پدر خاک بود و مادر آب

نشسته‌اند دو دریا کنار یکدیگر



شکوه عاطفه‌ات پیرهن به سائل داد

چنان که همسر تو در رکوع انگشتر



همیشه فقر برای تو فخر بوده و هست

چنان که وصلۀ چادر برای تو زیور



یهودیان مسلمان ندیده‌اند آری

از این سیاهی چادر دلیل روشن‌تر



حجاب، روی زمین طفل بی‌پناهی بود

تو مادرانه گرفتی‌ش تا ابد در بر



میان کوچه که افتاد دشمنت از پا

در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر



کنون به تیرگی ابرها خبر برسد

که زیر سایه آن چادر است این کشور



به هوش باش و از این  دست دوستی بگذر

به هوش باش که از پشت می‌زند خنجر



به این خیال که مرصاد تیغ آخر بود

مباد این که نشینیم گوشۀ سنگر



بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد

در آن رکاب نباشم سیاهی لشگر



بدا به حال من و خوش به حال آن که شده‌ست

شهید امر به معروف و نهی از منکر



خدا گواه که چون فاطمه نمی‌خواهیم

حکومتی که نباشد در آن علی رهبر



رسیده است قصیده به بیت حسن ختام

امید فاطمه از راه می‌رسد آخر


شاعر : سید حمید رضا برقعی

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 7:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران