بهاره باز داره بارون می باره
چشام خیلی هوای گریه داره
بارون وقتی میاد غصه میاره
واسه اینه که دردم بی شماره
**
همش چند روزه از این خونه رفتی
می بینی جای خالیت پر نمی شه
فقط درد من و می فهمه اونکه
دلش تنگه ولی مادر نداره
**
تو تقویم نگاه خیس بابا
خودم خوندم که میلادت رسیده
درست امسال نوزده ساله میشی
چقد خوب بود اگه بودی دوباره
**
قراره وقتی که خورشید خوابید
بیایم ازخونه بیرون با بابامون
شبونه روز مادر رو بگیریم
برای مادری که بی مزاره
**
قراره خواهرم قرآن بخونه
داداشم گل بریزه روی قبرت
بابا هم قول داده هر چی آورد
بیاره با خودش جز گوشواره
**
بهشتم زیر پات روزت مبارک
حسینت اومده دورت بگرده
میشه زیر گلومو باز ببوسی؟
آخه مادر گلوی من قراره ...
شاعر : علی شکاری
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 7:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی شکاری
ارسال دیدگاه