ام البنین فرشتة مهر و وفا
ام البنین مادر مهربونیا
ام البنین دلش به شور و شینه
ام البنین امید زنیبینه
ذکر لبش دم همه دم حسینه
می گفت به عباس پسرم ، ارباب تو حسینه
تو شبهای غربت و غم ، مهتاب تو حسینه
------------- ام البنین وای وای -------------
یه کاروان برگشته اما بی سپاه
یه آسمون ستارة بدون ماه
براش خبر آوردن از کربلا
از علقمه از ماه نخلستونا
از سرهایی که رفت روی نیزه ها
می گفت چهار تا پسرم ، فدای نور عینم
می گفت به زینب عزیزم ، بگو کجاست حسینم
------------- ام البنین وای وای -------------
زینب حالا داره میده شرح سفر
با اشک میگه از چل تا شام بی سحر
غریبونه گلای یاس و چیدن
ماه منو به خاک و خون کشیدن
پیش چشام لاله رو سر بریدن
پیشونی حسینمو ، با سنگاشون شکستند
سر اباالفضل تو رو ، به روی نیزه بستند
------------- ام البنین وای وای -------------
حالا شده شمع شبستون بقیع
یه شاخه گل میون گلدون بقیع
رفته سفر با چشمی پر ستاره
با قلب خون با دلی پر شراره
تو دستاشه یه مشک پاره پاره
رفته بشه ستاره ای ، تو آسمون زهرا
تا قیامت طلوع کنه ، با دو تا دست سقا
***************
ام البنین مادر مهربونیا
ام البنین دلش به شور و شینه
ام البنین امید زنیبینه
ذکر لبش دم همه دم حسینه
می گفت به عباس پسرم ، ارباب تو حسینه
تو شبهای غربت و غم ، مهتاب تو حسینه
------------- ام البنین وای وای -------------
یه کاروان برگشته اما بی سپاه
یه آسمون ستارة بدون ماه
براش خبر آوردن از کربلا
از علقمه از ماه نخلستونا
از سرهایی که رفت روی نیزه ها
می گفت چهار تا پسرم ، فدای نور عینم
می گفت به زینب عزیزم ، بگو کجاست حسینم
------------- ام البنین وای وای -------------
زینب حالا داره میده شرح سفر
با اشک میگه از چل تا شام بی سحر
غریبونه گلای یاس و چیدن
ماه منو به خاک و خون کشیدن
پیش چشام لاله رو سر بریدن
پیشونی حسینمو ، با سنگاشون شکستند
سر اباالفضل تو رو ، به روی نیزه بستند
------------- ام البنین وای وای -------------
حالا شده شمع شبستون بقیع
یه شاخه گل میون گلدون بقیع
رفته سفر با چشمی پر ستاره
با قلب خون با دلی پر شراره
تو دستاشه یه مشک پاره پاره
رفته بشه ستاره ای ، تو آسمون زهرا
تا قیامت طلوع کنه ، با دو تا دست سقا
***************
- شنبه
- 1
- خرداد
- 1389
- ساعت
- 16:37
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
یوسف رحیمی
ارسال دیدگاه