بگذار نیاید به دهانِ در و دیوار
در پرده بماند جریانِ در و دیوار
تا اینکه نبیند پسرش٬میخ دری را
صد بار قسم داده به جانِ در و دیوار
شرمنده ولی آه چه مانده است از این یاس
بین لگد و میخ و تکانِ در و دیوار
در پاسخ اینکه چه گذشته است به زهرا
بند آمده یک عمر زبانِ در و دیوار
این بوی بهشت است که در کوچه می آید
از سینهٴ یک غنچه میانِ در و دیوار
باید بنویسد پس از این واقعه٬ تاریخ
غم های علی را به توانِ در و دیوار
شاعر : مهدی رحیمی
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مهدی رحیمی زمستان
ارسال دیدگاه