خیلی با زحمت و سختی
پلکاش و رو هم میزاره
روزی چند بار رو لباساش
داره خونابه میباره
کار خونه ی علی رو
نشسته به جا میاره
واسه ی موهای زینب
رمق شونه نداره
زیر پلکای پر اشکش
رد کوچه ها نشسته
بیشتر از پهلوی زخمیش
دل فاطمه شکسته
زخم پهلو نمی زاره
جا به جا بشه تو بستر
ورم سیاه بازو
بریده امون مادر
شاعر : حسن کردی
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 9:8
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسن کردی
ارسال دیدگاه