• دوشنبه 3 دی 03

 علیرضا خاکساری

اشعار فاطمیه -( آب شدم همه تنم ریخته به هم )

1481


دوباره یاد قدیما میکنم
خونه رو برات مهیا میکنم
وقتی از راه میرسی غصه نخور
من خودم درو به روت وا میکنم

با خوشی تو خوشم گریه نکن
آقا منت میکشم گریه کن
جون زینب سرتو بالا بگیر
الهی فدات بشم گریه نکن

خدا بهتر از تو واسه من نداشت
تو دلم بذره محبتت رو کاشت
شب خواستگاری رو که یادته
دستمو بابام تو دست تو گذاشت

به سرم هوای تو پسرعمو
جوونیم فدای  تو پسرعمو
دل به دل راه داره جونم مگه نه؟
میمیرم برای تو پسرعمو

آب شدم همه تنم ریخته به هم
تا گلای پیرهنم ریخته به هم
سرم افتاده به روی شونه ام
مهره های گردنم ریخته به هم

دیگه از مدینه دلسردم علی
غصه دارم و پر از دردم علی
یادته گوشواره ی عروسی مو ؟
یکی شو تو کوچه گم کردم علی

دیگه این فاطمه ، زهرا نمیشه
دیگه انسیة الحورا نمیشه
خیلی دوس دارم ببینمت ولی
چه کنم دیگه چشام وانمیشه

شاعر : علیرضا خاکساری

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 9:11
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران