بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین
سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین
با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین
دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین
جان من این چند قطره اشک را از من نگیر
چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین
کشته ی اشکی و من پاره گریبان تو ام
ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین
خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد
در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین
هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم
از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین
"نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم"
کربلایم را بده... دیگر مرنجانم حسین
وقت هر درد و غمی فرمود: "فابک للحسین"
روضه ی روز و شب شاه خراسانم حسین
دست و پا کمتر بزن، خواهر فدای پیکرت
ای غریب مادرم...گیسو پریشانم...حسین
پنجه ی گرگی به جان زلف تو افتاده است
تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین
یک طرف آتش گرفته روسری دختران
یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین
شاعر : علی سپهری
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 20:19
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
علی سپهری
ارسال دیدگاه