دلتنگ توام دلی که درجان من است
بیچارگی از دوری تو کار من است
ای هستی من تمام هستم نذرت
مهرت به دلم نگین عقبای من است
نوکر کوی تو بودند همه اجدادم
نوکری ارثیه از جانب اجداد من است
این که هستم در این خانه ز لطف زهراست
این هم از مرحمت مادر مولای من است
هر شب از عشق تو بر سینه و بر سر زده ام
گریه و سینه زنی ضامن فردای من است
کاش آن لحظه که آیند نکیر و منکر
تو بیایی و بگویی، که مهمان من است
لحظه ی آخر مرگم که نفس بند آید
بنهی پا به سرم لذت دنیای من است
دل خود ر به کجا برم که آرام شود
خاک کوی تو فقط دارو و درمان من است
خواب دیدم در و دیوار حرم را یکشب
تکه آئینه ای از، این دل تنهای من است
گوشه ای از حرمت حور و ملک دیدم که
زین سبب شد حرمت وادی سینای من است
شب جمعه،حرم و صحن و سرایت آقا
حسرت روز و شب سینه ی غمبار من است
میرسد ناله ی زهرا که بنی قتلوک
نبرید از بدنش سر، که این جان من است
از غم و غصه ی دوری تو بنوشت «سبا»
شب جمعه حرمت تمام رویای من است
سبا.م
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 21:40
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
ارسال دیدگاه