خیرت رسید و آدم عاصی بقاگرفت،
پست و حقیر عالم امکان بها گرفت،
رو بر تو کرد با همه ی روسیاهیش،
ازگوشه چشم نافذتان او شفا گرفت،
آقا ردش نکن که امیدش فقط تویی،
باصد امید کوبه ی بیت الولا گرفت،
جانی دوباره در تن بی جان او نشست،
تا عشقتان میان دلش را فرا گرفت،
یاایهالرءوف و زلطف مجسمت،
بی دست و پاترین بشردست و پا گرفت،
بخشیده شد تمام گناه و خطای او،
وقتی قدم در آن حرم باصفا گرفت،
شبنم ز دیده ی تر او بر زمین چکید،
بازاءرین تو چو دم یارضا گرفت،
یا ایهاالکریم و به عشق نگاه تو،
بنگر دراز دست خودش این گدا گرفت،
قربان نام تو که گره را گشایش ست،
باید که نام اطهرتان را طلا گرفت،
هرکس زآب دلکش این بارگه چشید،
دیگر کجا نشانه ز آب بقا گرفت،
من ازلبان عاشق رندی شنیده ام،
اینجا زرافت تو شود کربلا گرفت،
بی شک نشسته دردلتان مهر نوکری،
کو در حرم نوای شه سر جدا گرفت،
گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما،
یابن الشبیب گریه ی تو هر کجا گرفت،
ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم
هرجا کسی زماتم جدت عزا گرفت،
شعرم تمام، حرف دلم ناتمام ماند،
نوکر زیاده تر ز سرش از شما گرفت،
رضا آهی
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 21:47
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
ارسال دیدگاه