حرفی بزن سکوت دوای تن تو نیست
اینجابه کنج خانه که جای تن تو نیست
خیلی تنت ضعیف شده فکر می کنم
شاید که این لباس برای تن تو نیست
هنگام باز کردن در میخوری زمین
ای وای از قدم که عصای تن تو نیست
حوریه ی بهشت به غیر از حریر یاس
سوگند میخورم که سزای تن تو نیست
من نذر روزه میکنم امشب سر نماز
من حاجتم به غیر شفای تن تو نیست
زخمی و قد خمیده و تبدار و خسته ای
تغییر کرده این که نمای تن تو نیست
شاعر : محمد حسن بیاتلو
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 21:58
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد حسن بیات لو
ارسال دیدگاه