دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که... بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی...
تشنه ی دیدن رخسار درخشان توییم
به نگاهی،" به دعایی دل ما را دریاب!"
که اسیر کرم و شیوه ی احسان توییم
مادر تو اگر امروز مدد فرماید...
تا ابد ماه علی! بر سر پیمان توییم
از دم شعله ورت محفل ما شور گرفت
همگی سینه زن ذکر حسن جان توییم
ما شبیه دل زهرای شهیده هرشب...
بی قرار و نگرانِ دل سوزان توییم
زخم شد چشم ترت گریه نکن... میمیریم
دیده گریان غم دیده ی گریان توییم
هرشب جمعه برو کرببلا با مادر
یاد کن از فقرایت پسر پیغمبر
شاعر : مجتبی روشن روان
- شنبه
- 21
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:43
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
ارسال دیدگاه