در ملك بى نيازى تا كهكشان رسيدى
در اوج بى نشانى، تا آسمان رسيدى
در ساحل محبت ،نزد امير عزت
مانند "جون" و "عابس"، تا بى كران رسيدى
همچون ستاره آن شب ، در "شام" زينبيه
در خيمه علمدار ،گرم اذان رسيدى
دل را به روى دستت،آسان گرفتى اى دوست
گفتى: "فداكِ زينب(س)"، با بذل جان رسيدى
در كربلا نبودى! انگار قسمت اين شد
با يا حسين ديگر،تو نوحه خوان رسيدى
لب تشنه، دست بسته، در قتلگاه غيرت
هم سر به نيزه رفتى، هم خون فشان رسيدى
"محسن" ،حديث حُسنت، بايد به آسمان گفت
ديدى چگونه با شوق، در آستان رسيدى
ديگر چه گويم اى عشق؟، وصف تو كار من نيست
چون چشمه سار جارى،در اين زمان رسيدى
با خط خون نوشتى ،بر دفتر شهادت
"عزت به دست مولاست"،تا جانِ جان رسيدى
شاعر : محمد مهدی عبدالهی
- شنبه
- 21
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 8:45
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه