حج نیمه تمام را بگذارد در مسیری جدید راه افتاد
همه گفتند حاجی احرامش را رها كردو در گناه افتاد
حاجی اما نه آنكه عاشق بود روی معشوق را به یاد آورد...
كعبه یك لحظه رفت از ذهنش تا نگاهش به آن نگاه افتاد
پشت پایش كسی نپاشد آب قصد ترك دیار دارد وای...
مكه از عمق قصه آگاه است كعبه در پرده ای سیاه افتاد
آنطرف عده ای به استقبال، حاجی از حج به كربلا آمد
قصه اما به شكل دیگر بود شاعر اینجا به اشتباه افتاد
كربلا بود و رسم خود شاعر غزلی تكه تكه می خواهد
مثلا از كنار الا لله، قطعه ای مثل لا اله... افتاد
صحبت از یك تن و هزاران تیر، صحبت از یك گلو و یك شمشیر...
لا اقل كاش قاصدی می گفت، یوسف اینبار هم به چاه افتاد
حاجی اما هنوز عاشق بود در طوافی كه عشق می فرمود...
حج خود را تمام و كامل كرد، بر سر نیزه ها به راه افتاد
شاعر : علی احدی
- شنبه
- 21
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 10:21
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
علی احدی
ارسال دیدگاه