عمریست که گریان ابالفضل و حسینیم
ما بی سر و سامان ابالفضل و حسینیم
گوییم به آوای جلی بر همه دنیا
ای قوم مسلمان ابالفضل و حسینیم
تا اینکه مداوا بشود این دل پر زخم
ما در پی درمان ابالفضل و حسینیم
هر دل که پریشان شده دلداده ی یاریست
صد شکر پریشان ابالفضل و حسینیم
با یک نگه مادرتان در همه اوقات
بر سفره ی احسان ابالفضل و حسینیم
دیدیم که اشک غم او شست گناهان
ما در یم غفران ابالفضل و حسینیم
در مشهد سلطان همه در کرببلایم
زوار خراسان ابالفضل و حسینیم
ای کاش ببینیم که در یک شب جمعه
ما زائر و مهمان ابالفضل و حسینیم
ما سینه زنان ، لطمه زنان ، مویه کنانِ
کام و لب عطشان ابالفضل و حسینیم
شاعر : ناصر شهریاری
- شنبه
- 21
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 11:15
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
ناصر شهریاری
ارسال دیدگاه