• دوشنبه 3 دی 03


اشعارمناجاتی ماه رمضان،(ای پیمبر که به وصفت لولاک)

2718
2

ای پیمبر که به وصفت لولاک

آمده از طرف ایزد پاک

 امّتت گاه عطش ُکلّ یوم

 خاصّه در گرمی روز مه صوم

 


 اشک بر چهره فشاند زدو عین

 لیک یاد لب عطشان حسین

آنکه هنگام ملا قات خدا

با لب تشنه سرش گشت جدا

اوکه جبریل سرشک افشانده

داستان عطشش را خوانده

او که در خواهش یک جرعۀ آب

خصم با سنگ ورا داد جواب

او که طفلش زعطش پرمیزد

چنگ بر دامن مادرمیزد

 چون بریدند سر از پیکر او

گشت از خیمه برون دختر او

 دور گردید زخیل زنها

گشت گم در دل صحرا تنها

 ظالمی یافت ورا سر گردان

گفت هستی زچه در آه وفغان

گفت ای شیخ تو خود ساز بیان

خوانده ای هیچ به عمرت قرآن ؟

گفت خواندم چه بسا قرآن را

بارها ختم نمودم آنرا

گفت این آیه تورا خورده به چشم

با یتیمان نستیزند به خشم

من یتیمم که در این صحرایم

دختر فاطمه ی زهرایم

اشکم از خون جگر آغشتند

پدرم را لب عطشان کشتند

گفت از من چه تمنّا داری

کین چنین شیون وغوغا داری

گفت روزم شده مانند شبم

کز عطش آمده جانم به لبم

داد آن سنگ دل آخر به شتاب

آن جگر سوخته را جامی آب

آب بگرفت ولی با آن حال

رفت با گریه به سوی گودال

ریخت از دیده بسی خون جگر

گفت با دیدۀ گریان به پدر

کی پدر بهر تو آب آورد م

بلکه از دیده گلاب آوردم

تو که صد چاک به خاک افتادی

با لب تشنه چرا جان دادی

نبود تاب شنفتن میثم

لب فرو بند زگفتن میثم

منبع:آموزنده و شیرین زندگی
 

  • یکشنبه
  • 25
  • تیر
  • 1391
  • ساعت
  • 14:8
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران