تو شیر شرزه ای از بیشه ات برون شده ای
چنین که رهسپر وادی جنون شده ای
تو کیستی ؟یل ام البنین !گل خونین!
سربریده ی خورشید غرق خون شده ای
سرتورا به سر نی زدند مثل حسین
چه اعتبار وچه حیثیت فزون شده ای
نماد غیرت ایران !سیاوش ایمان!
شکیب زینبی و صبر آزمون شده ای
کدام منطق و شعر از تو می تواند گفت
هزار بغض مزامیر ارغنون شده ای
به نام رایت توحید هرزه می لافد
سیاه بیرق پوسیده ی نگون شده ای
سرتورا به طبق می برد به نزد یزید
گناه زاد هوس باره ی زبون شده ای
ستاره دور سرت گریه می کند هرشب
شهاب ثاقب و خورشید بی سکون شده ای
سرت سلامت اگر سرنماند روی تنت
تو راز گمشده ی آن عقیق خون شده ای
شاعر : علیرضا قزوه
- چهارشنبه
- 25
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:28
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علیرضا قزوه
ارسال دیدگاه