دلم برای شهادت، به جبههها خوش بود
چقدر روز وفا، روزگار ما خوش بود
پس از دفاع مقدس، تب شهادت مُرد
ولی دل همهٔ ما به کربلا خوش بود
گذشت و باب شهادت به سمت زینب شد
و باز دیدن ایام آشنا خوش بود
یکی یکی رفقا، باز بارِ خود بستند
مدافع حرم انگار با بلا خوش بود
مسیر سوریه را تا عراق پیمودند
دل خدائیشان بر دعای ما خوش بود
خبر رسید که سرها نثار بی سر شد
خبر رسید که دلها به سرجدا خوش بود
خبر رسید که این بار «حججی» سر داد
و از شهادت خود در ره ولا خوش بود
اسیر بود ولیکن به یاد زینب بود
و در زمان اسارت ز ماجرا خوش بود
اسیرِ راه اسیرانِ اهلبیت شد و
ز سیلی و لگد و تازیانه ها خوش بود
هوای داغ و شکنجه، ولی به مادر گفت
عجیب پاقدمِ فاطمه هوا خوش بود
همان شهید که با گریه مادرش میگفت:
دلش فقط به شهیدان نینوا خوش بود
همان شهید که با بغض، گفت بابایش
همیشه محسنِ من با خدا خدا خوش بود
شاعر : محمود ژولیده
- چهارشنبه
- 25
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:37
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه