السلام ای شهید راه حرم
ای فدائیه زینب کبری
عمر خود را جوانی خود را
داده ای پای سید الشهدا
دل به دریای عاشقی زدی و
راه صد ساله را شبی رفتی
مادرت فاطمه خرید تو را
خوش به حالت که زینبی رفتی
خوش به حالت تمام هستی تو
عاقبت روزی ولایت شد
مثل بی بی رقیه قسمت تو
هم اسارت وَ هم شهادت شد
ای مسافر تو کوله بارت را
چه قَدَر بی سر و صدا بستی
خوش به حالت محرم امسال
با ابالفضل هم نشین هستی
خوش به حالت شبیه اربابت
سر تو از تنت جدا شده است
ماجرای شهادتت خیلی
مثل آقای کربلا شده است
ذره ای ترس در نگات نبود
خوش به حالت، تو رو سفید شدی
مادرت مانده و پریشانی
نکند تشنه لب شهید شدی
دم آخر به روی سینه ی تو
قاتل تو نشسته بود آیا؟
بدنت زیر پای دشمن رفت
استخوانت شکسته بود آیا؟
بر تن تو هزار و نهصد و چند
زخم ، در لحظه ی شهادت بود ؟؟
موقع سر بریدنت آیا
حرف ناموس یا که غارت بود؟
* * *
لرزه بر عرش و فرش افتاده
بی قرار است زینب کبری
بشکند دست شمر بی غیرت
از قفا شد جدا سر آقا
همه رفتند ، پیکر بی سر
زیر شمشیر و نیزه می مانَد
مادری روی سینه می کوبد
یا بُنیَّ بُنیَّ می خواند
شاعر : محمد حسین رحیمیان
- پنج شنبه
- 26
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 13:48
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه