قد کشیدی چهقَدَر مرد شدی در سختی
مرد آن است که غالب بشود بر سختی
از عسل شیرینتر لحظهی آرامش توست
شادی از اینکه رسیدهست به آخر سختی
هر چه زد زخم زبان تیغ صبوری کردی
که نشانم بدهی چون پدرت سرسختی
تیر... شمشیر... سم اسب... تو میخندی باز!
تلخ کامت نکُند دغدغهی هر سختی
زد نمک داغ تو بر داغ غریبی حَسن
میکِشم از غمِ داغت دو برابر سختی
هر کسی گشت سبکبارتر این وادی را
میبرد بیشتر آسایش و کمتر سختی
شاعر : امیر اکبرزاده
- شنبه
- 28
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 6:34
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
امیر اکبرزاده
ارسال دیدگاه