شکوه دارم از خودم بر بخت خود پا میزنم
سالها روضه میآیم و باز درجا میزنم
گریهات را با گناهانم درآوردم، ولی
مینشینم نالهی الغوث آقا میزنم
گرچه میگویم که دنیای منی یابن الحسن
در عوض قید شما را پای دنیا میزنم
از دورویی خستهام از دست دارم میروم
با همین اعمال زشتم حرف زیبا میزنم
من بدم اما دعایم کن، تو بابای منی
طفل بازیگوش هستم رو به بابا میزنم
خیمهات خلوت که باشد درد دل راحتتر است
پس میآیم حرفهایم را سحرها میزنم
طاقت من طاق شد پس کی براتم میرسد
یا ببر تا کربلا یا که خودم را میزنم
باز هم از طوس دارد برگ دعوت میرسد
برگهی حاجات خود را در حرم تا میزنم
- یکشنبه
- 29
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 4:28
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه