در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام
بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام
از غروب روز عاشورای سال شصت و یک
بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام
حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا
عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام
در منا آب گوارا دست زائر ها دهید
حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام
زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟!
من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام
شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام
بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام
خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست
مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام
کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام
یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام
آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام
آن قدر در پای خود خار مغیلان دیده ام
چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است
آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام
خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت
خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام
یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من
عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام
با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ
عمۀ هم بازی ام را کنج ویران دیده ام
شاعر : محمد جواد شیرازی
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:18
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه