ای که در کوی وفای دوست تنها می روی
مست وحدت در مقام قرب یکتا می روی
می روی تا در حریم کعبه بینی روی دوست
تا کنی آیینۀ دل را مصفا می روی
شسته ای از شوکت و مال و منال خویش دست
فارغ از اندیشۀ امروز و فردا می روی
راز وحدت بین در آن سامان که با شاه و گدا
یکزبان و یکدل و یکسان و یکجا می روی
حالیا تا محرم اندر کوی جانان گشته ای
با صفای دل بر محبوب یکتا می روی
پاک از نور حقیقت لوح دل کن چون کلیم
گر پی دیدار حق در طور سینا می روی
راه بس دشوار و شیطان سد راه است ای رفیق
هان مشو غافل که این ره بی محابا می روی
می کنی شب زنده داری در هوای روز وصل
گر نبینی مهر روی یار بی جا می روی
بانگ لبیک اجابت از لب دلبر خوش است
ورنه بیهوده است کاین پائین و بالا می روی
جامه تلبیس از تن دور کن گر چون مسیح
بر سر دار بلا از بهر مولا می روی
عاشقان را خلوت دل جایگاه دلبر است
بی جهت مجنون صفت در کوه و صحرا می روی
شو چو مردانی گدای ره نشین کوی دوست
کز پی دیدار آن ماه دلا را می روی
شاعر : محمد علی مردانی
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:34
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد علی مردانی
ارسال دیدگاه