خداحافظ ای کعبه ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبله ام در نماز
خداحافظ ای کوی مطلوب من
خداحافظ ای بیت محبوب من
خداحافظ ای از تو دل منجلی
خداحافظ ای زادگاه علی
خداحافظ ای سجدگاه رسول
خداحافظ ای جای پای بتول
خداحافظ ای شمع هر انجمن
محل طواف حسین و حسن
به خاک تو ای آرزوی همه
بود جای پیشانی فاطمه
اگر میهمان بدی بوده ام
به دامان پاک تو رخ سوده ام
از این در برون با چه حالی روم
مبادا که با دست خالی روم
خوش آندم که با سوز و شور و دعا
در آغوش خود من گرفتم تو را
خوش آندم که در استلام حجر
نهاذم به دامان پاک تو سر
چو مُحرم شدم با تو مَحرم شدم
کنار تو از اشک زمزم شدم
اگر خواهی از خود جدایم کنی
کرم کن که عبد خدایم کنی
صفائی دگر بر روانم بده
امام زمان را نشانم بده
سراپا شدم ناله و اشک و سوز
امام زمان را ندیم هنوز
اگر چه به وقت وداع همه
شنیدی زهر زائری زمزمه
دلش از شرار غم افروختی
به وقت خداحافظی سوختی
بیاد آرای بیت غم افروختی
شب هشتم ماه ذیحجه بود
همان شب که با گریه و شور و شین
خداحافظی کرد با تو حسین
کنار تو زد عاشقان را صلا
دل شب روان شد سوی کربلا
چه باشد مرا هم عطائی کنی
چو مولای خود کربلائی کنی
پس از فیض زمزم براتم بده
صفائی زآب فراتم بده
خداحافظ ای خاک بیت الحرام
خداحافظ ای حجر و رکن و مقام
به ناچار اگر میروم زین حرم
مبادا بود نوبت آخرم
مبادا که نومید رانی مرا
برانی و دیگر نخوانی مرا
اگر داشت (میثم) در این خانه راز
دلش جانب کربلا بود باز
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 14:5
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه