ما دل نبستهایم به اوضاع کار خویش
دل خوش نکردهایم به این کولهبار خویش
باید خدا به داد دل بیکسم رسد
شیطان کند وگرنه دلم را شکار خویش
رخت و لباس پاره نشان گدایی است
ما را کریم رد نکند از جوار خویش
سوگند خورده است که بخشیده میشویم
پس آمده است با همهی اعتبار خویش
او قول داده است که ما را نمیزند
خوبان نمیزنند به زیر قرار خویش
با ذرهپروری به چه جایی رسیدهایم
ما را نشاندهاند کریمان کنار خویش
پروانهایم و دور علیوار میزنیم
خارج نمیشود دل ما از مدار خویش
فردای حشر فاطمه دنبال کار ماست
کار تمام خلق میافتد به یار خویش
تا بشنویم نام حسین گریه میکنیم
یکباره میدهیم ز دست اختیار خویش
- سه شنبه
- 27
- تیر
- 1391
- ساعت
- 16:47
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه