رسد ز نم نم گریه صدای آمدنت
به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت
سحر میان دعاها به خویش می گویم
چه کار کرده دل من برای آمدنت
چه دیده ها که به راهت سپید شد
چه گریه دار شده ماجرای آمدنت
تو خواستی که بیایی سری به ما بزنی
ولی نبود مهیا فضای آمدنت
در آن میان که بوی گناه می آید
نباشد ای پسر نور جای آمدنت
اگر چه شیعه کند پیشه راه تقوی را
دعا و گریه شود ره گشای آمدنت
سلام ما به شهیدان که با تن بی سر
چه عاشقانه نشستند پای آمدنت
تقاص سیلی نامرد به کوچه می گیری
در ابتدای ظهور و ابتدای آمدنت
چه می شود که بگیریم سر به روی دست
شویم همسفر کربلای آمدنت
شاعر : قاسم نعمتی
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 13:31
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
عبدالله
لطفا در تایپ اشعار دقت بیشتری بفرمایید یا لااقل هنگام درج اشعار، به ردیف و قافیه شعر دقت کنید ، شاید نیاز به اصلاح داشته باشد.
الان در همین شعر در چند بیت ایراد وزنی وجود داره
یا علی مدد یکشنبه 17 دی 1396ساعت : 11:16