رفتی و پژمردنم و ندیدی
رفتی زمین خوردنم و ندیدی
تو كوچه ها راه من و میبندن
همه دارن به شوهرت میخندن
یه فكری هم به حال بچه ها كن
یه سر بیا زندگیم و نیگا كن
اگه بیای منم قرار میگیرم
میرم برات چند تا انار میگیرم
اگه بیای بادل بی غم میریم
اصلا از این مدینه باهم بریم
بازم بمون و دست به پهلو بگیر
عیبى نداره از على رو بگیر
كارم شده یه گوشه ای ببارم
بچه هات و سر خاكت بیارم
دل من ازهمه كنار میگیره
حالا علی دست به دیوار میگیره
میشه بیای دو قطره زمزم بدی
یه ظرف آب بیاری دستم بدی
چه مادری ز دخترم گرفتند
خواب و زچشمای ترم گرفتند
این چادر پاره منو میكشه
این خون گوشواره منو میكشه
بلند شو دستات و حنا بذارم
تابوتتو بگو كجا بذارم؟!!
تو خونه یاد اون روزا می افتم
برم بیرون تو كوچه ها می افتم
بی مادری نصیب دخترم شد
خبر داری چه خاكی بر سرم شد
خیرنبینه اون كه به ما جفا كرد
ما دو تا رو از همدیگه جدا كرد
تو چشم تو زد چشم و پرآب كرد
خونش خراب كه خونه مو خراب كرد
نقشه كشیدن مبتلا مون كنن
كی فكر میكرد یه روز جدامون كنن
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 14:52
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه