ای غمت خوب ترین غصه ی دنیا بس کن
همنشین همه ی غصه و غمها بس کن
قطره قطره شو و بگذار که باران بزند
دلت آشوب شده، حضرت دریا بس کن...
گریه کن روی همین شانه که دلتنگ شده
بشکن این بغض گلوگیر صدارا، بس کن
غمت انگار معماست، بگوو...حل بشود
جانِ من زل نزن اینقدر به یک جا، بس کن
حرفِ رفتن نزن اِنقدر، علی میمیرد
خانه بی تو شده ماتم کده...زهرا بس کن
ای غمم رفتنِ تو، اشکِ مرا پاک نکن...
یا که راضی شو به غم خوردنِ من یا بس کن
من خودم جای همه عاشق غم های تو ام
گرچه غمهای تو زیباست...تو اما بس کن
حسین شهریاری
- چهارشنبه
- 8
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 4:56
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسین شهریاری
ارسال دیدگاه