بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود
شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود
بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم
شاعری غافل شود از تو پشیمان میشود
چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند
هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود
یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی
ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود
مادر باب الحوائج ! خانه ات دارالشفاست
درد هر کس که به تو رو کرده درمان میشود
آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات
دشمنت هم پابه پای روضه گریان میشود
شهر را به گریه ی در روضه دعوت میکنی
هرکسی مهمان تو شد اهل باران میشود
هم زمان با ناله ی جانسوز هر روز رباب
فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود
عمه ی سادات را بزم تو کم دارد فقط
با عقیله روزی اشک ات دوچندان میشود
" چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش"
اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود
مادر عباس های بی نظیر عالمی
یک نفر از نسل تو "عباس دوران" میشود
شاعر : علیرضا خاکساری
- چهارشنبه
- 8
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 7:29
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
ارسال دیدگاه