نبینم اشک تو چشات موج بزنه
قدمات به روی چشمای منه
شب جمعه شب سینه زدنه
می میرم برای اون صدای تو
برای نالۀ یا جدّای تو
کی می دونه چیه روضه های تو
آقاجون فدای تو
بانی مجلسای خود خدا
مهمون گوشه نشین هیئت ها
آقا جونم پیش ما یه بار بیا
شب جمعه است دل ما رو هم بخر
اگه کربلا میری ما هم ببر
امشب هم مثل همیشه تنهایی
تا خود اذون صبح کربلایی
کردی آقا دلامون و هوایی
اگه کربلا میری ما هم ببر
شب جمعه شب یا ربه بیا
شب کربلامون امشبه بیا
شب بچه های زینبه بیا
اگه کربلا میری ما هم ببر
ازخیمه درآمد
دوران غم زینب کبری به سر آمد
پس سوی برادر
هم جای خودش هم که به جای پدر آمد
این عون و محمد
شاید که در این جنگ به کارت سپر آمد
دیدند خلائق
در سایه عباس دو قرص قمر آمد
بهتر بدهم شرح
در حاشیۀ ماه دو تا شیر نر آمد
از سمت یمین عون
از سمت یسار آه، محمد به درآمد
با نیزه و شمشیر
دیدم که یکی از طرفی با تبر آمد
تا اینکه شکستند
پس هلهله از لشکر بی شرم برآمد
سرسلسه زینب
فهمید که بیچاره شد از هلهله زینب
با عون و محمد
داده است در اینجا به برادر صله زینب
از راه رسیدند
در اصل دو تا هدیۀ ناقابل زینب
با این دو برادر
در کربلا ریخته شد از گل زینب
تا لحظۀ آخر
جنگیده و گفتند امان از دل زینب
تا اشک نریزد
پنهان شده در خیمه از این مسئله زینب
در موقع این جنگ
یک دشت حسین آمده یک قافله زینب
در موقع این جنگ
دریای حسین آمده در سایۀ زینب
در موقع این جنگ
دریای حسین آمده در ساحل زینب
تا لحظۀ گودال
مانند کمان گشته در این فاصله زینب
شد بی بی عالم
بی آینۀ بی عاله، در سلسله زینب
امر شد از دو طرف بر دو برادر بزنند
بیشتر از علی اکبر دو برابر بزنند
تا مگر ناله شان خیمه زینب برسد
امر شد پَر بِکَنند و پس از آن پَر بزنند
نیزه ای آمد و از سینۀ هر دو رد شد
داد میزد سرشان حرمله، بهتر یزنند
دو زنا زاده رسیدند تبرها در مشت
تا که دایی نرسیده است دو تا سر بزنند
ارابا اربا شدن هر دو که تکراری بود
شمر آمد به کمک ضربه به حنجر بزنند
کاکل هر دو به مشتِ دو حرامی پیچید
قصد کردند که با نیت مادر بزنند
گفت زینب به ابالفضل دو عینم را گیر
برو و زیر بغل های حسینم را گیر
- دوشنبه
- 20
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 11:0
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه