کبوتر عشق من داری سفر می کنی
هوای چشم من و گرفته تر میکنی
من و میکشی میری از خیمه ها
من و میکشی آخر ماجرا
من و میکشی میزنی دست و پا
من و، داره میکشه عمو،غم رفتنت
میری، میمونه ولی، با من، بوی پیرهنت
تو که دامن از خیمه ها می کشی
پَر از خیمه ها تا خدا می کشی
رو خاک زمین تا که پا می کشی
من و میکشی آخر ماجرا
لبت پر از خونه و قدت شده مثل من
شبیه مادر شدی میاد صدای حسن
بلایی که اینجا سرت اومده
یه روزی سر مادرت اومده
عمو جون بالای سرت اومده
- سه شنبه
- 21
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:3
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
ارسال دیدگاه